جدول جو
جدول جو

معنی آهسته رای - جستجوی لغت در جدول جو

آهسته رای
(هَِ تَ / تِ)
محتاط. باحزم، دانا، با رای رزین
لغت نامه دهخدا
آهسته رای
محتاط، با حزم محتاط باحزم، با رای رزین با اندیشه استوار
تصویری از آهسته رای
تصویر آهسته رای
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آشفته رای
تصویر آشفته رای
مردد، دودل، کسی که نتواند فکر کند و تصمیم بگیرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آهسته کار
تصویر آهسته کار
آنکه به کندی حرکت کند یا کار کند، کند، کندکار، دیرجنب
فرهنگ فارسی عمید
(هَِ تَ / تِ)
چگونگی و صفت آهسته کار. بطوء. کندی، تأنی. نرمی. آرامی
لغت نامه دهخدا
(رَ جَدَ / دِ)
مقابل تندرو
لغت نامه دهخدا
(هَِ تَ / تِ)
چگونگی و صفت آهسته رای. رزانت رای
لغت نامه دهخدا
(شُ تَ / تِ)
آنکه مصمم نتواند شدن. مردد.
- آشفته رای شدن، تغییق
لغت نامه دهخدا
(هَِ تَ / تِ)
آرام:
هم آهوفغند است و هم تیزتک
هم آهسته خوی است و هم تیزگام.
فرالاوی
لغت نامه دهخدا
(هَِ تَ / تِ)
بطی ٔ. کند. دیرجنب. کر:
مگر میرفت استاد مهینه
خری میبرد بارش آبگینه
یکی گفتش که بس آهسته کاری
بدین آهستگی بر خر چه داری
چه دارم، گفت دل پرپیچ دارم
اگر این خر بیفتد هیچ دارم.
عطار.
، متأنی. درنگی. نرم
لغت نامه دهخدا
تصویری از آهسته رو
تصویر آهسته رو
آنکه آهسته رود مقابل تندرو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آهسته خوی
تصویر آهسته خوی
آرام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آهسته کار
تصویر آهسته کار
دیرجنب، کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آهسته کاری
تصویر آهسته کاری
چگونگی و حالت آهسته کار بطوء کندی مقابل سرعت تندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آشفته رای
تصویر آشفته رای
آنکه مصمم نمی تواند باشد، مردد آنکه نتواند تصمیم بگیرد مردد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آهسته رایی
تصویر آهسته رایی
چگونگی و حالت آهسته رای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آهسته کار
تصویر آهسته کار
نرم خو، ملایم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هسته ای
تصویر هسته ای
اصلی
فرهنگ واژه فارسی سره